تو هیچی نیستی

شهید زین الدین در میان بسیجی ها از محبوبیّت عجیبی برخوردار بود. بچه ها وقتی او را در کنار خود می دیدند، انگار از شادی می خواستند بال دربیاورند. گاه با شور و هلهله می دویدند دنبالش، آنوقت سر دستش بلند می کردند و شعار «فرمانده آزاده …» را سر می دادند و به این ترتیب، از جان گذشتگی خود را به فرمانده شان اعلام می کردند.

دوستی می گفت: «یک بار پس از چنین قضایایی که آقا مهدی به سختی توانست خودش را از چنگ بچه های بسیجی خلاص کند، با چشمانی اشک آلوده نشسته بود به تأدیب نفس . با تشر به  خود می گفت: مهدی خیال نکنی کسی شده ای که این ها این قدر به تو اهمیت می دهند. تو هیچی نیستی. تو خاک پای بسیجیانی …«همین طور می گفت و آرام آرام می گریست»

خاطرات شهید مهدی زین الدین؛ به نقل از: افلاکی خاکی ،ص ۱۴۳.

شما میتوانید این مطلب را از طریق شبکه های اجتماعی زیر به اشتراک بگذارید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.
برای ادامه، شما باید با قوانین موافقت کنید

فهرست
error: