ابتدا میبایست در رابطه با تشکیل نهضت آزادی مقدمهای بیان کرد:
نهضت آزادي ۲۵ ارديبهشت ۱۳۴۰، با اعضاي هيأت مؤسس ۲۵ نفري، به رهبري مهندس مهدی بازرگان تأسيس شد؛ بنا به گفته بازرگان، «تشكيلات و پايه اساسي نهضت را با كسب نظر از آقاي مصدق ريختهاند. آقايان سيد محمود طالقاني، دكتر يدالله سحابي، مهندس منصور عطايي، عباس سميعي، آقاي زنجاني، و اينجانب جزء هيأتي هستيم كه از طرف هيأت موسس مأمور مرامنامه و اصول كار نهضت شديم.» ايشان همچنين درباره شعار نهضت ميگويد:» از درون جبهه ملي، نهضت آزادي بوجود آمد كه هم وارث مقاومت ملي بود و هم فرازنده و بلندكننده شعار شاه سلطنت كند نه حكومت.»
• نهضت آزادی و براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران:
مهندس بازرگان در تاریخ نهم اردیبهشت ۱۳۶۰، طی مقالهای در روزنامه میزان تحت عنوان «مبارزه قانونی و مبارزه مسلحانه»، مشروعیت سیاسی و اعتقادی اقدام مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی را تئوریزه و تأیید نموده بود.
طی همین سال ۱۳۶۰، که منافقین مبارزه مسلحانه خود علیه نظام جمهوری اسلامی ایران را با بمب گذاریهای متعدد و ترور مسئولین نظام آغاز کردند، بازرگان بارها به صورت مستقیم و غیر مستقیم، اقدامات تروریستی و براندازانه آنان را تأیید کرد.
به عنوان نمونه، بازرگان در یک سخنرانی در مجلس اول شورای اسلامی، با دفاع از تروریستهای منافق، آنها را جوانان جانباز نامیده، میگوید:
«این جوانان جانباز، در خانوادههای آمریکایی زاییده و بزرگ نشدهاند که بتوان مزدورشان خواند» .
از سال ۱۳۶۳ که نمایندگان عضو و یا هوادار نهضت آزادی از مجلس اول هم بیرون رفتند، آخرین رشتههای نازک پیوند رسمی آنان با نظام جمهوری اسلامی نیز کاملاً قطع شد. به مرور این جریان در قالب اپوزیسیون برانداز نظام جمهوری اسلامی قرار گرفت.
دکتر ابراهیم یزدی در کنگره هفتم نهضت آزادی در مورخه ۱۸بهمن ۱۳۶۳، خط مشی براندازی نظام را چنین تبیین میکند:
«نهضت آزادی ایران معتقد است که باید حاکمیت فعلی را از طریق قانونی و منطقی و پارلمانی سرنگون کرد .. ادامه بحران فعلی مملکت، شرط لازم براندازی رژیم حاکم میباشد اما شرط کافی نیست .. شرط کافی موقعی ایجاد میگردد که در ذهنیت مردم، عنصر جانشینی ملحوظ گردد. نهضت میباید به عنوان این عنصر جایگزین عمل نماید»
چند سال بعد، در راستای تداوم خط براندازی، دکتر ابراهیم یزدی در اوایل آذر ماه ۱۳۷۳ که به دعوت یک بنیاد علوم سیاسی آمریکایی به ریاست جورج مک گاورن به آمریکا سفر کرده بود، در یک سخنرانی در واشنگتن در برابر اعضای این بنیاد اظهار داشت:
«اکثر قریب به اتفاق مردم ایران خواهان برافتادن حکومت روحانیون هستند»
تفاوت خط شهید چمران با خط نهضت آزادی
اینکه چمران عضو نهضت آزادی باشد، با توجه بهاینکهایشان در خارج از کشور حضور داشت، بعید بوده و مدرکی نیز در دست نیست. اما مطالعه خط مشی شهید چمران و نهضت آزادی به خوبی تفاوت فکری ایشان از این گروهک منحرف را روشن میکند.
پس از سركوب قيام ملت، در ميان عده اي از مبارزين خارج و داخل کشور اين فکر به وجود آمد که رژيم پهلوي اصلاح پذير نبوده و تنها راه براي مقابله مبارزه مسلحانه است. بدين منظور بود كه شهيد چمران و بعضي از همفکران وي براي فراگيري فنون جنگ هاي پارتيزاني و آماده سازي براي نبرد مسلحانه و رويارويي با رژيم پهلوي به مصر رهسپار شدند و مدت دو سال سخت ترين دوره هاي چريکي و جنگ هاي پارتيزاني را مخفيانه فرا گرفتند. اما سران نهضت آزادي نه تنها به براندازي رژيم پهلوي اعتقادي نداشتند، بلكه بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ فعاليت سياسي را رها كرده و به فعاليتهاي فرهنگي و امور خيريه مشغول شدند. در اواخر سال ۱۳۴۹ و آغاز دهه ۵۰ مصطفي چمران تمام مقامات و افتخارات و فرصتهاي عالي شغلي و زندگي مرفه در آمريكا را رها كرده و بنا به دعوت امام موسي صدر و به منظور ايجاد پايگاه مبارزاتي جديد(گروه امل)، راهي لبنان شد. وي پيش از اين نيز دو – سه سالي در مصر دوره آموزشهاي نظامي و مبارزات چريكي و پارتيزاني ديده بود) وي تا پيروزي انقلاب اسلامي و ماجراي ربوده شدن امام موسي صدر هرگز به ايران باز نگشت و قريب به ۲۰ سال از ايران و نهضت آزادي دور شده بود.
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي بود كه چمران به شوق ديدار حضرت امام(ره)(نه به قصد تجديد ديدار با مهندس بازرگان و اعضاي نهضت آزادي!) به طور موقت به ايران آمد، ولي بعد از ديدار با حضرت امام چنان شيفته ايشان شد كه همه تشكيلات و برنامه هايش در لبنان را رها كرده و براي هميشه در ايران اسلامي ماندگار شد. خانم غاده چمران(همسر شهيد) در اين باره ميگويد: «وقتي که مصطفي به ايران رفت نامه فرستاد که امام از من خواسته بمانم و من هم ميمانم!» اين عبارات به وضوح نشان ميدهد که شايد تنها عاملي که باعث ماندن شهيد چمران در ايران شده بود، درخواست امام از وي بود، نه مناسبات حزبي و رفاقتهاي سازماني.
يكي از اختلافات عمده چمران و نهضت آزادي، پافشاري ايشان در برخورد قاطع با عوامل ضدانقلاب در کردستان بود، مسالهاي که با سياست دولت موقت همخواني نداشت. لازم به ذکر است که در پي کوتاهي مقامات دولت موقت و طولاني شدن مذاکرات آنها با تجزيه طلبان مسلح کرد، مناطق آزاد شده کردستان دوباره جولانگاه نيروهاي ضدانقلاب شد. دکتر چمران بيش از همه از عملکرد دولت موقت ناراحت بود. البته اين ناراحتي، پايان رابطه او با اعضاي دولت موقت نبود، اما هرگز باعث نشد که بر سر عقايدش با کسي معامله کند يا اختلافات خود را با دولت موقت بپوشاند. اينجا بود که تفاوت هاي او با کادر رهبري نهضت آزادي بيش از پيش آشکار شد و درست در همان زمان روزنامهها عکس شهيد چمران را کشيدند که در عينکش تانک بود و شليک ميکرد!
اختلافات اساسي دیگر شهيد چمران با نهضت آزادي به ماجراي انحلال مجلس خبرگان مربوط ميشود. پس از آنکه در دولت موقت طرحي مبني بر انحلال مجلس خبرگان به تصويب رسيد و قرار شد که آنرا نزد امام ببرند، شهيد چمران از جمله افرادي بود که از امضاي آن خودداري کرد!
نكته قابل تامل ديگر نوع همكاري متفاوت نهضت آزادي و چمران با جريان انقلاب و حضرت امام(ره) بود. در حالي كه اعضاي نهضت مواضعي مخالف جريان خط امام اتخاذ ميكردند و به تدريج از همكاري با انقلابيون كناره گيري كردند، چمران هر روز بيشتر از قبل به حضرت امام(ره) نزديكتر شده و اطمينان ايشان را جلب نمود، به نحوي كه در تاريخ ۲۰ ارديبهشت ۱۳۵۹، هنگام تشکيل شوراي عالي دفاع، به نمايندگي حضرت امام (ره) در اين شورا منصوب شد.
اين همه به خوبي حكايت از آن دارد كه در تحليلي منصفانه دكتر مصطفي چمران را بيش از آن كه بتوانيم بخاطر ارادت و قرابت ۲۵ سال قبلش به مهندس بازرگان عضوي از نهضت آزادي معرفي نماييم، بايد به خاطر همسويي با خط امام و قرابت و دلدادگي به انقلاب اسلامي و حضرت امام(ره) عضوي از اعضاي جريان خط امام معرفي كنيم كه سرانجام نيز در خط مقدم جبهه اي به شهادت رسيد كه كمتر كسي از سران و هواداران نهضت آزادي پايشان بدانجا باز شده بود! به واقع چمران در ميان رزمندگاني جانفشاني كرد و به شهادت رسيد كه جز نام و عشق حضرت امام خميني(ره) را در ذهن و قلب خود نميپروراندند.
کار نهضت آزادی به جایی رسید که امام راحل فرمودند:
در موضوع نهضت به اصطلاح آزادي مسائل فراواني است كه بررسي آن محتاج به وقت زياد است. آنچه بايد اجمالا گفت آن است كه پرونده اين نهضت و همين طور عملكرد آن در دولت موقت اول انقلاب شهادت ميدهد كه نهضت به اصطلاح آزادي طرفدار جدي وابستگي كشور ايران به آمريكا است، و در اين باره از هيچ كوششي فروگذار نكرده است ؛ و حمل به صحت اگر داشته باشد، آن است كه شايد آمريكاي جهانخوار را، كه هرچه بدبختي ملت مظلوم ايران و ساير ملتهاي تحت سلطه او دارند از ستمكاري اوست، بهتر از شوروي ملحد ميدانند. و اين از اشتباهات آنها است.
در هر صورت، به حسب اين پروندههاي قطور و نيز ملاقاتهاي مكرر اعضاي نهضت، چه در منازل خودشان و چه در سفارت آمريكا و به حسب آنچه من مشاهده كردم از انحرافات آنها، كه اگر خداي متعال عنايت نفرموده بود و مدتي در حكومت موقت باقي مانده بودند ملتهاي مظلوم بويژه ملت عزيز ما اكنون در زير چنگال آمريكا و مستشاران او دست و پا ميزدند و اسلام عزيز چنان سيلي از اين ستمكاران ميخورد كه قرنها سر بلند نميكرد.
شما میتوانید این مطلب را از طریق شبکه های اجتماعی زیر به اشتراک بگذارید.