مادر محمد حسن نقل می کند «بچه که بود مدرسه میرفت. گاهی اوقات به او پول میدادیم تا چیزی تهیه کند و بخورد. از برنامههای جالب او این بود که هر موقع که فرصت مناسب پیش میآمد پولش را صرف خرید کتاب میکرد و به خانه میآورد. آنگاه که به او میگفتم مامان! چرا کتاب میخری؟ میگفت: حالا کتاب واجب تر است و باید خود را برای آینده از هر جهت آمادهتر کنم.» وقتی که شهید شد یک قفسه بزرگ از کتابهای داستان و مانند آن از او به یادگار ماند
خاطرات روحانی شهید محمدحسن روح ؛ نقل از: رسم خوبان، جلد علم و دانش، تهران، قدر ولایت، ۱۳۸۸، ص ۱۱۴.